..

Shia Upload

به لينكستان وبلاگهاي افغانستاني خوش آمديد

مهدی خادمی هستم ، تبعه افغانستان و ......... .
نظرات شخصی بنده را در http://hazarestaneman.blogfa.com/ دنبال کنید.
اميدوارم توانسته باشيد لينك وبلاگ مورد نظر خود را مشاهده نماييد .
در غير اين صورت آدرس لينك خود را براي ما ارسال نماييد تا در اسرع وقت در سيستم ثبت شود .

وبلاگهایی که بیش از 9 ماه بروز نشوند از لیست حذف می شوند.
تارنماهاي مورد نظر بايد افغانستاني باشند.
لطفا خرابي لينك را گزارش نماييد.
آدرس ايميل: afghanbolja@gmail.com

.

47835821094594435663.jpg

لیست وبلاگ هاي بروز شده

۱۳۸۹ آذر ۱۸, پنجشنبه

ویکی لیکس و اهداف آن


ویکی‌لیکس ظاهراً سازمانی بین‌المللی است که در سوئد پایه‌گذاری شده‌است و متشکل از گروه‌هایی با هدف واحد در سراسر جهان است که توسط "ژولین آسانژ"، یکی از طرفداران آزادی اطلاعات که زمانی هکر بوده، بنیانگذاری شده‌است .

اولین بار که ویکی‌لیکس در دسامبر سال ۲۰۰۶ در اینترنت قرار گرفت، باعث برانگیختن دیدگاه‌هایی متفاوت شد. بعضی ضمن تمجید از عملکرد این پایگاه از آن به عنوان پدیده‌ای در عرصه روزنامه‌نگاری تحقیقاتی یاد کردند، این در حالی است که گروهی دیگر عملکرد این پایگاه را خطری در زمینه روزنامه‌نگاری دانستند .
بهتر است آغاز این پروسه افشاگری توسط ویکی لیکس را "نمایش جدید آمریکا با عنوان ویکی لیکس" بنامیم . زیرا چگونه می توان باور کرد آمریکا که همه پایگاه های اینترنتی القاعده را مصادره کرده و با هر شبکه ماهواره ای یا تلویزیونی که با آن مخالفت می کند، وارد جنگ می شود نمی تواند با یک پایگاه اینترنتی موسوم به "ویکی لیکس" آن هم با این همه اطلاعات زیاد و محرمانه مقابله کند و چگونه برای این پایگاه که در آمریکا مستقر است این امکان وجود دارد که با سران آمریکا به مبارزه برخیزد و آنان را به چالش بکشاند؟ بطوریکه ویکی لیکس اکنون ادعا میکند بیش از یک میلیون سند امنیتی در دست دارد .
شاید امروز آمریکا درصدد آن است تا در نزد افکار عمومی جهان از طریق افشای چنین اطلاعات محرمانه ای وجهه خود را بالا ببرد .
هر چند که در این اسناد  مطالب محرمانه زیادی در مورد تعدادی از کشورها و سران آن میباشد که اکثر این کشورها در خاورمیانه قرار دارند ، مطلب قابل ذکری در مورد اسرائیل به چشم نمی خورد که البته تعجب آور نیز نیست و این از سیاستهای آمریکا مبنی بر حمایت بی قید و شرط از اسرائیل میباشد .آمریکا بنوعی با افشای این اسناد چندین هدف را دنبال می کند ، که یکی از این اهداف را می توان بدبین کردن و به جان هم انداختن کشورها با یکدیگر دانست .
اما واشنگتن باید بداند که جهانیان نیازی به شناخت اسرار سیاست آمریکا در خارج ندارند، چرا که سیاستهای این دولت برهیچ کس پوشیده نیست. آمریکا در روز روشن به هرکه بخواهد ضربه می زند و به هیچ کس هم اهمیتی نمی دهد و در نتیجه پایگاه  ویکی لیکس تنها درجهت منافع آمریکا است که در آینده کاخ سفید ازآن به نفع خود بهره می برد تا به نوعی تصدیق و تایید دیگران را جلب نماید .و بسیار ساده لوحانه است که ویکی لیکس را بر ضد آمریکا بدانیم .
بازی ویکی لیکس از همان ابتدا برای همه آشکار و روشن بود و این بازی هم هیچ فرقی با حوادث 11 سپتامبر نمی کند و باید آن را یازده سپتامبر2 نامید. قطعا آمریکا از ورای این بازی جدید سودهای زیادی را در جهان سوم به نفع خود به دست می آورد .
چرا که ویکی لیکس نمایش جدید آمریکا است که با مهارت تمام ساخته شده و اکران می شود .


۱۳۸۹ آبان ۱۹, چهارشنبه

دولت ايران و مهاجرين افغان


مهاجرت اتباع افغان به ايران كم كم به دهه چهارم خود نزديك ميشود . از اواخر دهه پنجاه شمسي بود كه روند مهاجرت به ايران افزايش يافت . كه علت اصلي آن اشغال افغانستان توسط نيروهاي شوروي سابق بود .
مهاجريني كه به ايران وارد شدند اغلب از قوميت هزاره و تاجيك بودند ضمن اينكه از اقوام پشتون و اُزبِك و ديگر اقوام نيز تعداد زيادي در ايران مشاهده ميشد .
هزاره ها و تاجيك ها هر دو به زبان فارسي (دري ) تكلم ميكنند كه از دلايل اصلي مهاجرت آنها به ايران بود اما هزاره ها دليل ديگري نيز داشتند و آن شيعه بودن آنها بود .
چرا كه در آن زمان اكثر مردم هزاره دوست نداشتند به اروپا و يا ديگر كشورها بروند چون مسلمان و شيعه بودن مردم و دولت ايران آنها را به خود جذب كرد .
سالها گذشت . و مردم ما هوز در ايران بودند . با اينكه شوروي از افغانستان خارج شده بود اما مشكلات ديگري گريبانگير كشور شد و آن جنگ هاي داخلي و پس از آن تسخير مملكت توسط طالبان و بعد ...................
اينها فقط براي يادآوري بود تا بدانيم هنوز در ايران مهاجر هستيم .
آيا مهاجران در كشورهاي ميزبان حق و حقوقي دارند ؟
سالها دولت ايران به مهاجرين افغان به نام مهمان مي نگريست و شايد اين فرافكني اي بود كه براي طفره رفتن از دادن حق و حقوق به افغان ها بكار ميبرد .
در سالهاي اوليه برخورد با مهاجرين بهتر بود اما هر چه گذشت برخورد ها تند تر و مشكلات پيش روي مهاجرين بيشتر شد .
البته نبايد مشكلات خود مردم ايران و تعداد زياد مهاجرين افغان را ناديده گرفت چرا كه شايد به گفته مردم ايران " نمك خوردن و نمكدان شكستن " باشد .
متاسفانه در ايران مهاجرين همچون ديگر كشورها از حق و حقوق كافي برخوردار نيستند حتي در بعضي موارد از كوچكترين حقوق بشري !
بهتر است قبل از توضيح بيشتر ابتدا نظري بسيار گذرا به ديگر كشورها درباره حقوقي كه مهاجرين دارند  بياندازيم
هر شخصي كه به اروپا و يا كشور ديگري مهاجرت ميكند و پذيرفته ميشود از حقوق تقريبا مساوي با ديگر اتباع آن كشور  برخوردار ميشود .
اگر فرزندي بدنيا مي آورند طبق قانون تابعيت آن كشور را ميگيرد . حق كار ، بيمه ، تحصيل رايگان تا قبل از سطح دانشگاه ، خريد مسكن ، دريافت انواع تسهيلات و غيره از جمله حقوقي است كه به يك مهاجر تعلق ميگيرد .
در ايران متاسفانه يك مهاجر ، حق داشتن خيلي چيزها را ندارد . مطمئنا ندادن برخي از امكانات به مهاجرين از سوي دولت ايران بخاطر مشكلات اقتصادي است كه ايران خود گرفتار آن است و چه بسا مهاجرين هم چنان انتظاري از دولت ايران ندارند .
اما يكسري حقوقي هست كه مسلما هر مهاجري  بايد آن را از كشور پذيرنده خود  دريافت كنند . حق تحصيل رايگان ، حق تردد بدون مشكل در سطح شهر و يا كشور ، استفاده بعضي امكانات شهري ، تسهيلات بانكي ، خريد خودرو و  دريافت گواهينامه ، برخورد انساني از طرف دولت و مردم آن كشور و ......................
شايان ذكر است كه مهاجران در هر كشوري دچار مشكلاتي از سوي مردم و دولت كشور مذبورهستند كه نبايد آن را ناديده گرفت و فقط ايران را در اين راستا نام برد و همه مردم ايران را نيز با يك چشم نگريست .
بايد ذكر كنم كه چند سالي است كه علاوه بر كمك هاي سازمان ملل به ايران در رابطه به مهاجرين ، مهاجرين براي دريافت كارت شناسايي و همچنين براي استفاده از امكانات شهري وجه و عوارض پرداخت ميكنند .
و اما
متاسفانه اخيرا مشكل ديگري نيز به مشكلات مهاجرين افزوده شده است كه بسيار آنها را نگران كرده و آن هدفمند كردن يارانه ها است كه حذف سوبسيد و كمك هاي دولت ايران كه به برخي از اجناس و خدمات مي دهد را در پي دارد .
با آغاز اين طرح ، قيمت ها افزايش مي يابد ( آزاد مي شود ) و اين مهاجرين هستند كه با درآمد كم خود گرفتار گراني مي شوند چرا كه به گفته دولت ، ايران به اتباع خويش كمك نقدي ميكند و بر روي آنها فشار اقتصادي وارد نمي شود .
هر چند كه در اين روزها شايعاتي مبني بر اعطاي كمك نقدي ايران به مهاجرين نيز از سوي برخي رسانه ها منتشر شده است .
 اما از سوي مهاجرين خيلي جدي گرفته نشده است و آنها متاسفانه نگران به آينده مي نگرند چرا كه نه راه بازگشت به وطن را دارند بعلت وضع بد اقتصادي موجود در افغانستان و نه اميد به ماندن در ايران را .

۱۳۸۹ آبان ۱۳, پنجشنبه

نامه كودكان مهاجر افغانستاني به دولت ايران


گروهی از کودکان افغانی مقیم ایران در نامه‏ای خطاب به دولت ایران نوشته‏اند که خیلی غمگین هستند، چراکه اجازه درس خواندن ندارند و این روزها فشار زیادی به خانواده‏هایشان برای ترک ایران وارد می‏شود. آن‏ها نوشته‏اند که اگر شرایط کشورشان خوب بود، حتما بازمی‏گشتند.
سلام. امیدواریم که حال شما خوب باشد و همانند ما کودکان افغانی غمگین و ناراحت نباشید. یا شاید اصلا برای شما مهم نیست که چرا غمگین هستیم. شما قانونی گذاشته‌اید که بچه‌های افغانی در مدرسه‌های ایرانی و حتی مدرسه‌های خودگردان افغانی درس نخوانند و به خانواده‌های ما فشار زیادی وارد می‌کنید تا ما از کشور شما برویم. چرا نمی‌توانیم درس بخوانیم، چرا شما نمی‌گذارید ما در ایران زندگی کنیم. ما از شما می‌خواهیم که حق ما را از بزرگان جدا کنید. ما کودک هستیم و همه کودکان دنیا حق دارند تحصیل کنند و درس بخوانند تا به جایی برسند. درست است که ما کارت نداریم اما گناهی انجام ندادیم یا نکردیم .
برای چه افغانی‌ها وقتی به خیابان می‌روند با ترس و قایمکی به خانه‌هایشان برگردند. مگر افغانی‌ها آدم یا انسان نیستند پس حق افغانی‌هاست که درس بخوانند و با خیال راحت از خیابان‌ها بگذرند. شما نباید از ما بچه‌های افغانی مثل بچه‌های ایرانی پول، کارت یا هیچ چیز دیگر بخواهید، چون ما این چیزها را نداریم. چون ما مهاجر و جنگ‌زده هستیم. ما دوست داریم درس بخوانیم که به یک جایی برسیم و به کشور ایران و افغانستان کمک کنیم. آیا شما دوست دارید که ما بی‌سواد بمانیم و تا شب در خیابان برادرهایمان کار کنند تا هزار تومان پول دربیاورند؟ آیا شما دوست دارید به شما اهمیت داده نشود چون به ما بچه‌های افغانی اهمیت نمی‌دهید؟ آیا دوست دارید بچه‌های شما درس نخوانند و تا شب در خیابان سرگردان باشند. اگر کودکان شما مثل ما آواره بودند شما چه می‌کردید؟ آقای وزیر آموزش و پرورش مگر شما درس نخوانده‌اید، نمی‌بینید که درس چقدر خوب است، پس چرا نمی‌گذارید ما درس بخوانیم .
گناه ما چه هست که کشورمان آباد نیست و رییس‌جمهورمان به فکر کشور ما نیست اگر ما به افغانستان برویم بدبخت می‌شویم و در زمستان از سرما و گرسنگی می‌میریم. گناه ما چیست که بزرگ‌ترهامان از کشور خود به کشور شما آمده‌اند. البته آنها هم تقصیر ندارند. در کشورشان بدبختی بود و اگر به ایران نیامده بودند شاید الان ما اینجا نبودیم. بدبخت و بی‌آب و غذا و زیر جنگ بودیم. زیر گلوله و قحطی بودیم. خود شما ما را به کشور خود راه داده‌اید و ما سال‌هاست اینجا در ایران کار می‌کنیم. با زحمت، پدر ما روی ساختمان‌های شما کار می‌کنند و مادرمان در خانه برای مردم شما سبزی پاک می‌کنند و قند خورد می‌کنند. با این حال، همه به ما می‌گویند افغانی و افغانی این‏جا برای ایران یک فحش است. حالا با این پول که در افغانستان هیچ ارزش ندارد، چطور برگردیم وقتی خانه‌ای نداریم. پدر و مادر آن‏جا کار ندارد. ما چطور برگردیم .
از شما می‌پرسم: از دولت ایران و یونیسف و از افغانستان و آمریکا و طالبان که ما را از کشور خود آواره کرده. درست است که ما مهاجر افغانی هستیم ولی اگر کشور افغانستان خوب می‌بود که ما در اینجا نمی‌ماندیم. حالا شما نباید از ما بچه‌ها استفاده کنید تا بزرگ‌ترها را بیرون کنید. ما کودکان حق داریم درس بخوانیم و جای مناسب برای زندگی و غذای مناسب داشته باشیم. چون همه کودکان دنیا حق دارند همه امکانات را داشته باشند و ما که کودک جنگ و مهاجر هستیم باید کشورها و سازمان‌ها به ما کمک کنند. دیگر عرضی نداریم و در آخر از شما دولت ایران خواهش می‌کنیم که بر ما کودکان افغانی اجازه درس خواندن را بدهید .
جمعی از کودکان مهاجر افغانستان در «جمعیت تلاش برای جهانی شایسته کودکان »

۱۳۸۹ مهر ۱۵, پنجشنبه

نفوذ خانوادگي حامد كرزي در دولت افغانستان


خبرگزاری امریكایی یونایتدپرس در گزارشی در باره اوضاع كنونی افغانستان نوشت بسیاری معتقدند که دستیابی افراد خانواده حامد كرزی، رئیس جمهوری افغانستان، به جایگاهها و مسئولیتهای حكومتی به عاملی برای گسترش فساد دولتی در كشور مبدل شده است.

براساس اطلاعات داده شده از سوی این خبرگزاری، حامدكرزی شمار زیادی از افراد خانواده بزرگ خود را، از جمله برادران، برادرزاده ها و کاکاها، را به شغلهای حساس دولتی و مسئولیتهای مهم اقتصادی گمارده است.

مقام های امریكایی كه تصمیم دارند اداره كشور را به خود افغان ها بسپارند، معتقدند با وجود چنین شرایطی، مشكل است که بتوان فساد دولتی را در افغانستان از میان برداشت تا مردم كه بسیار از آن در عذابند نفس راحتی بكشند، حامدکرزی فرصت نفس کشیدن را هم از مردمش گرفته است.

  شبكه اطلاع رساني افغانستان مي افزايد :
یكی از مقام های افغان كه خواست نامش فاش نشود گفته است این افراد اختیار تام دارند تا هرچه می خواهند بكنند و با هركه می خواهند دوستی كنند. این یك قانون نانوشته است.

نیویورك تایمز نیز نوشت یكی از برادرزاده های حامدكرزی در وزارت اطلاعات افغانستان شغل مهمی دارد، برادر رئیس جمهور هم در نهادی به كار مشغول است كه مجوزهای شغلی صادر می كند، کاکای حامدكرزی هم سفیر افغانستان در روسیه است.

به گمان برخی تحلیلگران، در فرهنگ سیاسی افغانستان معمول است كه رئیس جمهور، اطراف خود را با افراد وفادار از میان خانواده پر كند.

آنها می گویند این در مورد حامدكرزی نیز صدق می كند چراکه باید موقعیت خود را تحكیم بخشد و خود را احتمالا برای تحویل گرفتن قدرت پس از عزیمت نیروهای غربی مهیا كند.

برادر بزرگتر و نزدیك حامد كرزی كه در ایالات متحده زندگی كرده است با رد محتویات این گزارش می گوید خانواده ما بیش از صد سال است در صحنه سیاسی افغانستان حضور داشته و هیچگاه كسی نام ما را هم ردیف مواد مخدر یا زد و بندها به كار نبرده است. همیشه از ما به عنوان صاحبان سنت های میانه رو در افغانستان نام برده شده است.



۱۳۸۹ مهر ۷, چهارشنبه

فدراليسم در افغانستان ، ......؟


وقتي بعضي از رسانه هاي داخلي را مطالعه ميكنيم و يا اينكه پاي صحبت بعضي از اشخاص صاحب نظر سياسي مي نشينيم مي بينيم كه حرف از " فدراليسم در افغانستان " مي باشد
البته بايد دقت شود كه حرف زدن از فدراليسم آسان ، اما عمل به آن در افغانستان بسيار سخت است و بايد بطور تخصصي و كارشناسانه به اين موضوع رسيدگي شود و هرگز نبايد اقوام بطور احساسي به اين موضوع نگاه كنند .
چرا كه از يك سو ممكن است اين مقوله به تجزيه كشور و از سوي ديگر به حاكميت دوباره قدرتمندان و تفنگ سالاران محلي و منطقه اي منجر شود . چون بسياري از اين تفنگ سالاران منتظر چنين فرصت هايي هستند تا بار ديگر بر مردم حكومت كنند و مردم بدون قيد و شرطي ، مطيع آنان باشند .
بعضي افراد گمان ميكنند كه فدراليسم يك هدف است . ولي به باور من اينها هيچ كدام هدف نيستند ، بلكه وسيله اي براي رسيدن به هدف معين هستند .
اصل مسئله در اينجاست كه كدام يك از ساختارهاي سياسي ميتوانند مشكل كشور را در پيوند به حل دموكراتيك مسائل ملي پاسخ درست بگويد و به پراكندگي و هرج و مرج هاي كنوني ، نفاق قومي ، زباني ، مذهبي و منطقه اي به ويژه به نظامهاي قبيله اي فعلي و گذشته پايان بخشد .
يكي از راه حل هاي مشكلات موجود در كشور ، نظام سياسي فدرال است كه در اين چند سال اخير از طرف بعضي تشكيلات سياسي و روشنفكران فعال افغانستان مطرح گرديده و برخي نيز با آن مخالفت شديد كرده و مي كنند .
امروزه به دو گونه موضوع گيري در رابطه به فدراليسم روبرو هستيم :
1-بخشي از نيروهاي مسلط در ولايات كشور كه حال بنابر شرايط ويژه كه از گذشته ايجادشده ، بر اريكه قدرت هاي خانوادگي خويش تكيه نموده ، و بر مردم محل هر گونه رفتار را لازم مي بينند .درعين حال كشور را به چند كشور « اعلام نشده » بخش كرده اند . تلاش دارند تا از اين راه بتوانند هر چه خواستند انجام بدهند . از سوي ديگر اقوامي كه در گذشته از رژيم هاي تك قومي ، سلطه گرا و مستبد مركزي ، جفاهاي فراوان ديده اند ، ديگر نمي خواهند به اينگونه رژيم ها تن در دهند . بنابر اين روحيه فرار از مركز در آنها تقويت شده است . يقينا اگر دولت فدرال بر مبناي منافع همه مليتها و اقوام ساكن در كشور بوجود بيايد ،گامي است به جلو .اما اين نظام هر گاه براي حفظ قدرت هاي خودكامه فعلي محلي كه همين حالا در ولايتها ، ولسواليها و قريه ها حكومت مي كنند ، باشد و نظام ارباب –رعيت (بهتر است بگويم حمايت از تفنگداران و اربابان سرمايه )و طوايفي را رسميت ببخشد ، اين هم يك فاجعه بزرگي را به بار مي آورد .
2-بخشي از نيروهايي كه در مركز شهرها مسلط اند و بيشتر به حفظ مقامهاي بدست آورده خود مي انديشند به شدت به طرح " فدرال " شدن افغانستان مخالفند . همچنان ، نژاد پرستان و شوونست هاي رنگارنگ و طرفدار نظام تك قومي كه خود را ميراث رژيم هاي غاصب و قبيله اي پيش مي دانند ، با همه امكانات عملي و تبليغاتي بر ضد نظام فدراليسم صف بسته اند و آن را مقدمه اي براي تجزيه كشور و جدايي اقوام ساكن ميدانند . در اين صف از نگاه قومي ، اكثرا پشتونها و بخشي از تاجيكها ايستاده اند .
دكتر جيمز دانشمند و پژوهشگر در مسائل مربوط به فدراليسم  ، فدريشن را چنين تعريف كرده است : « فدريشن عبارت است از توافق قانوني ميان ايالات در يك كشور كه حكومت مركزي از مجموعه اين حكومتهاي ايالتي تشكيل شده و يكي در مقابل ديگري قانونا مسئوليت دارند » وي در جاي ديگري مي گويد :«فدريشن معمولا در كشورهايي كه داراي هويت هاي قومي (منطقه اي ) گوناگون اند و نمي خواهند كه آن هويت خود (زبان و مذهب ) را از دست بدهند ولي "هويت ملي " واحد را مي پذيرند قابل تطبيق است ....ولي اقوامي كه مي خواهند به فدرالي بپيوندند بايد اين را نيز بدانند كه با وجود آنكه آنها در امور ايالتها ، خود را خود مي گردانند ، بدرجات متفاوت مكلف اند تا نقش " اكثريت " كشور خود را نيز بپذيرند ....ولي اساسي ترين مسئله در فدرال ها حفظ حقوق اقليتها مي باشد . اين مسئله از طريق اتاق بالاي مجلس نمايندگان صورت مي گيرد . چون در مجلس نمايندگان (پارلمان ) همه واحدهاي اداره فدرال ، داراي تعداد نمايندگان مساوي ميباشند . فدراليسم عبارت از تفكر فلسفي و ايدئولوژيك اداره فدرالي است . فدراليسم وسيله اي است بخاطر تقليل دادن در قدرت سياسي (فرد يا گروه ) و تقسيم قدرت ، و در نقطه مقابل سوسياليسم قرار دارد .»
آنچنان كه گواه است ، فلسفه تفكر فدرالي بر جلوگيري از انحصار قدرت و يا به عبارت ديگر بر تقسيم قدرت استوار است كه در نقطه مقابل ديكتاتوري قرار ميگيرد و از همين جاست كه فدراليسم و دموكراسي با همديگر پيوند نزديك و ناگسستني دارند . در يك كشور چند قومي ، چند زباني و يا داراي رشد اقتصادي متفاوت ، اداره فدرال فقط و همزمان با نظام دموكراسي مي تواند قابل پذيرش و تطبيق باشد . به اين معنا كه فدراليسم و دموكراسي لازم و ملزوم يكديگرند . در جهان امروزي كشورهاي زياد فدرالي وجود دارند كه واحدهاي فدرال ، نه براساس قوم ، زبان و يا مذهب  ، بلكه بر اساس مناطق ، هويت تاريخي كشورها بوجود مي آيد .
به عنوان مثال در آلمان فدرال كه ايالات آن از يك مليت ژرمن هستند و يا ايالات متحده امريكا كه اكثريت ايالت هايشان از يك تبار ( انگلوساكسون ) هستند . حتي در كشور كثيرالمليتي چون سوئيس كه از قديمترين كشورهاي فدرالي است ( از سال 1848 به بعد ) كه از 26 واحد فدرال ، 14 واحد آن به ژرمن ها ، 3 واحد آن به فرانسوي ها و ديگرشان به ايتاليايي ها تعلق دارد . قابل يادآوري است ، فدرال ها مي توانند از مجموعه جمهوريتها ، ايالتهاي خودمختار و يا مناطقي ساخته شوند كه نمونه هاي آن در كشورهاي گوناگون ديده مي شود. ولي در هر ساختار فدرالي مسائلي چون تركيب قومي ، زباني ، مذهبي ، جغرافيايي و رشد اقتصادي به ويژه سابقه تاريخي ، فرهنگي و با اراده آزاد مردم در ايالت ها در نظر گرفته شود . در غير آن اداره فدرال هيچ دردي را درمان كرده نمي تواند  ، بلكه در پايان عامل بروز مشكل جديد و به حاكميت قبيله اي قومي و منطقه اي تبديل خواهد شد .
تجربه كشورهاي جهان نشان دهنده آن است كه فدراليسم در كشورهاي چند زبانه ، چند مليت و چند مذهب و چند فرهنگ و كشورهايي كه از نگاه رشد اقتصاد مناطق گوناگون بوده اند ، اداره فدرال با داشتن نظام مردم سالاري و دموكراتيك جوابده خوب بوده است و كشورهاي چند مليتي مي توانند خود را حل نمايند .
با توجه به گفته هاي بالا در صورتي كه فدراليسم در افغانستان پياده شود بايد به خيلي از موارد دقت كرد تا مبادا به جاي سود ضرر عايد كشورمان شود